دعوت به گفتگو از جناب محقق
موضوع اسلام راستین، موضوع تازهای نیست. اسلام حاکم در ایران امروز معجونی از اسلام راستین شریعتی،سید احمد فردید،مصباح یزدی و چند نفر دیگر هست. که امروز به موجودی درنده و خونریز مبدل شده است. اما جالبناک اینجاست که مبلغان وهابی خوابی دیگر برای ایران دیدهاند و میخواهند ایران را به جمع دیگر کشورهای دارای اسلام راستین ملحق کنند. یکی از کاربران بالاترین با نام کاربری mohaqeq از جمله این افراد است. من از آنجا که دیدم ایشان خود را خیلی در موضع حق میبینند میخواهم ایشان را به گفتگو دات کام دعوت کنم تا با کاربران آنجا هم گفتگویی داشته باشند و هم آنها را به سمت اسلام راستین هدایت کنند. اما قبل از آن یک سری از سفسطههای و نظرات ایشان را مشخص میکنم. من مبنای این پست را نظرات ایشان در این لینک قرار دادهام.
1- ایشان اشاعه دهندهی وهابیت هستند اما برای فریب با ژست «ضدآخوند» و شعار «فقط قرآن» وارد بحث میشوند. اما کتابهایی که معرفی میکنند متعلق به سایت عقیده – که یک سایت وهابی است – هست. البته من ایشان را درک میکنم باید هم از بردن نام وهابی شرمنده باشند وقتی جنایتکارانی مثل بن لادن و ملا عمر و علمایی مانند بن باز (که معتقد است زمین مسطح است) وهابی هستند باید هم خود را به گونه دیگر معرفی کند.
2- در همان لینک بالاترین ایشان به کاربری حمله میکنند که شما بیسواد هستید و بلد نیستید قرآن را بفهمید و … در اینجا دم خروس هویدا میشود وقتی ما بلد نباشیم معنای قرآن را بفهمیم و بیسواد هستیم حتما به یک «محقق» نیاز پیدا میکنیم که تفسیر و قرائت خود را به ما قالب کند و این محقق هم کسی نیست جز مفتی و مولوی یا به عبارت سادهتر «آخوند سنی».
3- ایشان برای تطهیر و تبرئه «صدر اسلام» ، اعضای بنی قریظه را روبه صفت میداند. حال فرض کنیم آن 700 بخت برگشته مستحق گردن زدن بودند، زنان و کودکان آنها چه گناهی داشتند که به عنوان غنیمت بین مسلمین توزیع شدند؟
4- ایشان گفتهاند: » اسلام نه مخالفانش را میکشد و نه زندان و اسیر میکند، بلکه رعایت حقوق مخالف و موافق در حکومت اسلامی واجب است، بدون شک.» محمد پیامبر اسلام در کشتن مخالفان خود از زنی که فرزند شیرخواره داشت (عصماء بنت مروان) و پیرمردی 120 ساله (ابوعفک) نگذشت. این دروغها را هم در راستای اسلام راستین میگویید؟
بقیه موارد بماند برای بعد از حضور در گفتگو دات کام.
وقتی پیامبر اسلام برای اعتراف گرفتن شکنجه میکرد
شاید این مطالب باعث باد کردن رگ گردن شما یا عصبانیت فراوان شما بشود. اما حقیقت را باید گفت. اینکه نظام اسلامی ایران خیلی ضد انسانی و جنایتکار است شکی در آن نیست، اما اسلامی بودن آن را نمیشود انکار کرد. حداقل میتوان گفت که حکومت ایران به با درصد خیلی بالایی اسلامی است و میتوان مصداق هر حرکت آن را در فقه و تاریخ اسلام جستجو کرد.
طبق منابع معتبر و محکم اسلامی پیامبر اسلام در پایان جنگ خیبر، شخصی با نام «كنانة بن ربيع» را برای اعتراف مکان جواهراتش به دست شکنجهگر میسپارد. گزارش سه مورخ را با هم میخوانیم :
هنگامى كه پيامبر (ص) بر نطاة پيروز شدند، كنانة بن ابى الحقيق به هلاك و نابودى خود يقين كرد و مردم نطاة را هم ترس فرا گرفته بود. كنانه آن پوست شتر را كه محتوى زر و زيورهايشان بود، شبانه در خرابهاى زير خاك پنهان كرد و كسى او را نديده بود. خرابه مذكور در منطقه كتيبه بود و همانجا بود كه ثعلبه هر سپيده دم كنانه را مىديد كه اطراف آن گردش مىكند. پيامبر (ص)، زبير بن عوّام را همراه تنى چند از مسلمانان با ثعلبه به آن خرابه فرستاد، و آنجا را كندند و آن گنج را به دست آوردند. و هم گفته شده است كه خداوند متعال رسول خود را به آن گنج رهنمايى فرمود. چون اين گنج پيدا شد، پيامبر (ص) دستور فرمود زبير كنانه را شكنجه دهد تا هر چه كه پيش او است به دست آورد. زبير كنانه را شكنجه داد، حتى سنگ آتشزنهاى را روى سينه او گذاشت. سپس پيامبر (ص) به زبير دستور دادند تا كنانه را به محمد بن مسلمه بسپارد تا او را در مقابل خون برادرش محمود بن مسلمه بكشد، و محمد بن مسلمه او را كشت. و هم دستور فرمود تا برادر ديگر را هم شكنجه دهند، و سپس او را به وارثان بشر بن براء سپرد تا به عوض خون او بكشندش و او هم كشته شد. و گويند گردنش را زدند. پيامبر (ص) در قبال اين كار آنها اموالشان را حلال كرد و زن و فرزندانشان را به اسارت گرفت.
مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش. ص:513.
پس مردى بيامد و بر كنانة بن [ابى] الحقيق غمز كرد و گفت: اين داند كه گنج بنى نضير كجا نهاده است. پيغمبر او را بخواند. او منكر شد، و هر چند گفتند مقّر نيامد. پس به روان پدرش سوگند دادند. او سوگند نخورد و مقر نيامد. پس مردى ديگر از آن اسيران جهودان بيامد و بر وى غمز كرد و گفت: اينجا بر در اين حصار يكى ويرانه هست، من كنانه را ديدمى هر روز بامداد كه بر گرد آن ويرانه همىگشتى، پيغمبر او را بخواند و بپرسيد. او مقر نيامد. پيغمبر گفت: اگر اين ويرانه بكنم و آن گنج بيابم ترا بكشم. كنانه گفت: روا است. پس آن ويرانهها بكندند و از آن گنجها لختى بيافتند. پيغمبر از آن خواستههاى ديگر طلب كرد، او مقّر نيامد. زبير بن العوّام را بخواند و گفت: او را عذاب همى كن تا مقر آيد يا بميرد. زبير او را دست و پاى ببست و بخوابانيد و آتش زنه بر روى او و بر ريشش همى زدى تا همه [اندام] او بسوخت و هم مقّر نيامد. زبير دانست كه او به مرگ نزديك آمد، پيش پيغمبر آمد و او را بگفت. پيغمبر گفت شو و او را به محمّد بن مسلمه ده تا به جاى برادرش بكشد. و محمّد بن مسلمه را برادرى بود نامش محمود بن مسلمه بر در آن حصار نخستين كشته شده بود. پس محمّد بن مسلمه كنانه را بستد و به جاى برادر بكشت.
تاريخنامه طبرى ، گردانيده منسوب به بلعمى (ق 4)، تحقيق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش، جلد 3،4،5 البرز، چ 3، 1373ش. ج3،ص:233.
و كنانة بن الرّبيع كه شوهر صفيّه بود أسير كردند و او را پيش پيغمبر، عليه السّلام آوردند و گنجهاى قوم بنى النّضير بدست وى بود كه ايشان به وديعت پيش وى نهاده بودند، و سيّد، عليه السّلام، از وى مىپرسيد تا نشان آن گنجها بدهد و بگويد كه كجا مدفونست، و وى إنكار مىنمود و مىگفت كه: من خبر از ان ندارم، و هر چند كه سيّد، عليه السّلام، با وى مىگفت تا إقرار كند و نشان بدهد، البتّه إقرار نمىكرد. پس يكى هم از يهود خيبر پيش سيّد، عليه السّلام، آمد و خبر آن گنجها از وى بپرسيد، وى گفت: من نمىدانم، ليكن كنانة بن الرّبيع هر وقتى يا هر روزى مىديدم كه برفتى و گرد آن خربه برآمدى و چيزى از آن جايگاه طلب كردى، اكنون گمان چنان مىبرم كه گنجها هم آنجا مدفونست. پس سيّد، عليه السّلام، ديگر بار كنانة بن الرّبيع پيش خود خواند و او را گفت: اگر نشانه اين گنجها كه تو إنكار مىكنى پيش تو بيابم، ترا بكشم؟ گفت: بلى. بعد از ان سيّد، عليه السّلام، بفرمود تا آن خربه كه يهودى نشان داده بود بكندند و بجستند و گنجها بعضى در آن خربه بيافتند. پس سيّد، عليه السّلام، كنانه ديگر بار بخواند و او را گفت: اكنون بگوى تا بقيّت اين گنجها كجا پنهان كردهاى؟ و كنانه هم إبا كرد، و إنكار نمود . پس سيّد، عليه السّلام، زبير بن العوام را بفرمود تا او را عذاب مىكند تا آن وقت كه إقرار بكند. و زبير او را عقوبت مىكرد و هيچ إقرارى نمىكرد. پس سيّد، عليه السّلام، او را به محمّد [بن] مسلمه داد تا وى را بعوض برادر خود محمود بن مسلمه باز كشد. پس محمّد برخاست و وى را در حال گردن بزد.
سيرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفيع الدين اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه (م 623)، تحقيق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، 1377ش. ج2،ص:830.
مهدی کروبی آس رو کرده
هیچ جرم و گناهی در ایران بالاتر از تجاوز نیست، حتی میشه گفت از قتل هم بالاتر است. در روزهایی که انتقادها از طرح امنیت اجتمایی بالا گرفته بود، مدافعین این طرح فقط یک جمله داشتند: «بعضی از اینها به نوامیس مردم تجاوز کردند» و با این یک جمله تمامی منتقدین را خفه میکردند. در حال حاضر که ج.ا. سعی دارد با دادگاهای نمایشی و فرمایشی جنبش سبز را نا کام بگذارد، برگ برنده ای توسط شیخ مهدی کروبی رو شده است. چه جنایتی بالاتر از اینکه برای مردم معترض در زندانها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند؟ چه تحقیری از این بالاتر؟
ما در حالی که درد و رنج این افراد را درک میکنیم و پیگیر حقوق قانونی آنها هستیم باید از این برگ به خوبی استفاده کرد. مهمترین کار ما در حال حاضر پوشش خبری این موضوع است.
مواظب آخوندهای آزادیخواه باشید!
در 14 مرداد ماه سال 1285 ه.ش فرمان مشروطیت صادر شد. مشروطهخواهان در
آنزمان آدمهاى نسبتا سکولارتر و روشنفکرتری نسبت به انقلابیون سال 57 و
اصلاحطلبان کنونی بودند. ولی با این وجود آنها نیز از نیرنگ ملایان در
امان نماندند و سر آخر تسلیم ارادهى ملایان شدند.
آخوندها در زمان مشروطه به طور عمده به دو گروه تقسیم شدند: یکی به رهبری
شیخ فضل الله نوری که از مخالفان سرسخت مشروطیت بودند و گروه دیگر به
رهبری آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی که طرفدار مشروطیت بودند.
آخوندهای مشروطهخواه تا آخر ماندند و حتی اعدام شیخ فضل الله نوری را هم
تحمل کردند. ولی سر آخر نشان دادند که هدفشان فرقی با شیخ فضل الله
نداشته است. آنها هم مشروعهخواه بودند، تنها راهشان متفاوت بود. قوانین
مجلس مشروطه باید به تایید فقیهان میرسیدند تا رسمیت بیابند. یعنی یک
چیزى شبیه همین شورای نگهبان را بر مجلس مشروطه سوار میکنند. آخوندها چون
بیضهدار اسلام هستند مشکل ذاتی با دموکراسی، حقوق بشر و آزادی دارند پس بهتر است خودمان را فریب ندهیم.
در جستجوی امام زمان:چاه جمکران یا سرداب سامرا؟
جمعیت زیادی از مردم به صورت خود جوش درگیر برگزاری "عید نیمه شعبان" هستند. حکومت ایران هم هزینه زیادی برای برگزاری این مراسم میکند. چون در واقع کشور ایران متعلق به امام زمان است (طبق گفتهى بسیارى از سران نظام) و مُلاسالارى ایران ناشی از همین اعتقاد به امام زمان است. اما این امام زمان کیست و چطور به وجود آمده است؟
روایات خیلی عجیب و شگفتانگیزى از طرف شیعیان در مورد امام زمان وجود دارد. طبق این روایات مادر امام زمان که یک کنیز بوده، در عرض چند ساعت حامله میشود(!) و فرزندش از ران او (!) متولد میشود. بعد از تولد این نوزاد شروع به سجده کردن به درگاه خدا میکند(!)
تمامی روایات مربوط به امام زمان را میتوانید در جلد سیزدهم کتاب بحارالانوار علامه مجلسی بخوانید. (این جلد با نام "مهدی موعود" توسط علی دوانی ترجمه شده و توسط دار الكتب الاسلاميه منتشر شده است). نمیخواهم وارد جزئیات این روایات شوم، اگر علاقه مند هستید میتوانید کتاب بررسی علمی در احادیث مهدی از علامه برقعی را مطالعه کنید.
اما موضوع این پست این است که امام زمان در چاه جمکران در ایران چه میکند؟ چون طبق منابع تاریخی امام زمان به اعتقاد شیعیان در سردابی در سامرا غیبت کرده است. پس چرا مردم ایران و خصوصا دولت ایران عنایت خاصی به چاه و مسجد جمکران دارند؟ نمونهای از گزارش تاریخنگاران را با هم میخوانیم:
… و نظير اين عقيده را غاليان اماميه و بخصوص دوازده اماميان نيز قائلند و معتقدند امام دوازدهم ايشان محمد بن حسن عسكرى، ع، ملقب به مهدى در سردابى متعلق به خانه آن خاندان واقع در حله داخل شد و هنگامى كه با مادر خويش بدان پناه برد از نظرها غايب گشت.
و او در آخر الزمان پديد ميآيد و زمين را پر عدل و داد ميكند و اين عقيده ايشان اشاره بحديثى است كه در كتاب ترمذى در باره مهدى آمده است. و ايشان تا هم اكنون منتظر ظهور وى هستند و او را بهمين سبب «منتظر» مينامند و هر شب پس از نماز مغرب بر در اين سرداب مىايستند و مركبى ميآورند و با بانگ بلند نام او را دسته جمعى بر زبان ميآورند و ويرا بظهور و خروج از سرداب دعوت ميكنند تا آنكه تيرگى شب فرا ميرسد و ستارگان نيك پديد ميآيند، آنگاه پراكنده ميشوند و آن امر را به شب آينده موكول ميكنند و ايشان تا اين روزگار هم بر اين روش ادامه ميدهند. (مقدمه ابن خلدون، عبد الرحمن بن خلدون (م 808)، ترجمه محمد پروين گنابادى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى،چ هشتم، 1375ش. ج1،ص:381.)
او(امام حسن عسكرى) يكى از امامان شيعه اثنى عشرى مطابق مذهب اماميه بود او پدر محمد كه (شيعيان) معتقد هستند در سرداب سامرا غيبت كرد و منتظر ظهور او مىباشند. (كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش. ج18،ص:129.)
از این گونه گزارشها در کتابهای شیعه نیز وجود دارد. (مثلا در کتاب الخرائج و الجرائح قطب راوندى).به نظر میرسد موضوع چاه جمکران هم یکی از ابداعات ملاهای عهد صفویه باشد.